English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (2429 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
ramp U محل توقف و پیاده سوار کردن هواپیما
ramps U محل توقف و پیاده سوار کردن هواپیما
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
transfer loader U دستگاه پلکان خودکارمخصوص پیاده و سوار کردن بار از کشتی یا هواپیما
staging U سوار شدن یا سوار کردن پرسنل در ناو یا هواپیما استقرار موقت
removable U قابل سوار و پیاده کردن
transit area U منطقه ترانزیت یا پیاده وسوار کردن بار یا سوار کردن پرسنل
overhaul U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhaul U سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhauling U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauled U سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhauls U سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhauls U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauled U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauling U سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
jigs U ابزار یا چارچوب سخت وصلبی برای سوار کردن وسرهم کردن یک قطعه از بدنه هواپیما
jig U ابزار یا چارچوب سخت وصلبی برای سوار کردن وسرهم کردن یک قطعه از بدنه هواپیما
unmounted U سوار نشده پیاده
pickup man U اسب سوار کمکی به گاوسواربرای پیاده شدن او
traffic island U بلندی وسط خیابان مخصوص توقف پیاده رو
enplane U سوار هواپیما شدن
To board a plane. U سوار هواپیما شدن
outer fix U محوطه توقف خارجی هواپیما
deplane U از هواپیما پیاده شدن
ramp U منطقه اصلی توقف هواپیما درفرودگاه
ramps U منطقه اصلی توقف هواپیما درفرودگاه
debarkation U پیاده شدن از کشتی یا هواپیما
gate U محل سوار شدن مسافرین هواپیما در فرودگاه
gates U محل سوار شدن مسافرین هواپیما در فرودگاه
to board a flight U سوار هواپیما شدن [برای پرواز به مقصدی]
landing U پیاده شدن به ساحل فرود هواپیما
landings U پیاده شدن به ساحل فرود هواپیما
block time U زمان سپری شده ا لحظه شروع حرکت هواپیما تالحظه توقف
embark U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarking U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarked U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarks U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
disembarkation U به ساحل پیاده کردن پیاده شدن از هواپیمایا ناو
on board <idiom> U وسیله نقلیه کوچک ویا هواپیما ویا کشتی سوار شدن
detrain U از قطار پیاده شدن یا پیاده کردن
landing area U منطقه نشستن هواپیما منطقه پیاده شدن به ساحل
landing approach U مسیر نشستن هواپیما مسیر پیاده شدن به ساحل
overhauled U پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhauling U پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhaul U پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhauls U پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
barometric leveling U تراز کردن هواپیما از نظرفشار جو تعادل بارومتری هواپیما
space charter U اختصاص جا در هواپیما رزرو کردن جا در هواپیما
interim overhaul U پیاده کردن قطعات به طورموقتی پیاده کردن قطعات جزئی
to ride and tie U اسپیرا بشراکت سوار شدن بدین سان که یکی سوار ان شده جلورود
cavalry U سوار نظامی سوار اسبی
grenadier U سرباز هنگ پیاده پیاده نظام
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
run through <idiom> U ازاول تا آخر بدون توقف کردن تمرین کردن
modulate U سوار کردن
modulates U سوار کردن
modulating U سوار کردن
take up U سوار کردن
assembles U سوار کردن
assembled U سوار کردن
fabricates U سوار کردن
mount U سوار کردن
mounts U سوار کردن
rig U سوار کردن
enchase U سوار کردن
fabricating U سوار کردن
fabricated U سوار کردن
fabricate U سوار کردن
rigs U سوار کردن
assemble U سوار کردن
rigged U سوار کردن
to sojourn [formal] [in a place as a visitor] U توقف کردن
stayed U توقف کردن
failures U توقف کردن
failure U توقف کردن
stay U توقف کردن
horse guards U گارد مخصوص سواره نظام گارد سوار نگهبان سوار
imbark U در کشتی سوار کردن
mounting U سوار کردن وسایل
modulating U سوار کردن موج
pick up U سوار کردن مسافر
modulates U سوار کردن موج
modulate U سوار کردن موج
to give somebody a lift U کسی را سوار کردن
installs U سوار کردن جادادن
rodeos U سوار کاری کردن
embarks U درکشتی سوار کردن
embarking U درکشتی سوار کردن
take on U مسافر سوار کردن
staging U سوار کردن جا دادن
embarked U درکشتی سوار کردن
sets U سوار کردن جاانداختن
setting up U سوار کردن جاانداختن
rodeo U سوار کاری کردن
embark U درکشتی سوار کردن
assembles U سوار کردن قطعات
setting up apparatus U دستگاه سوار کردن
to take ship U در کشتی سوار کردن
entrain U سوار کردن کشیدن
assemble U سوار کردن قطعات
set U سوار کردن جاانداختن
to give somebody a ride U کسی را سوار کردن
installing U سوار کردن جادادن
install U سوار کردن جادادن
assembled U سوار کردن قطعات
pull up U توقف کردن [اتومبیل]
stops U ایستادن توقف کردن
stopping U ایستادن توقف کردن
stop dead/cold <idiom> U سریع توقف کردن
stopped U ایستادن توقف کردن
stop U ایستادن توقف کردن
secondary landing U منطقه پیاده شدن فرعی برای پشتیبانی از عملیات پیاده شدن اصلی
landing gear U چرخ هواپیما که هنگام نشستن هواپیما وزن انراتحمل میکند
approach end U نقطه شروع تقرب هواپیما ابتدای محوطه دویدن هواپیما
roll up U پیاده کردن و یا جمع کردن تاسیسات یا وسایل در حال کار
altitude sickness U حال به هم خوردگی در اثرارتفاع هواپیما مرض ناشی از زیاد شدن ارتفاع هواپیما
remount U برگشتن دوباره سوار کردن
mounting U اسباب سوار شدن یا کردن
assemblage U انجمن عمل سوار کردن
juryrig U سوار کردن موقت وسایل
erected U بناکردن سوار یا نصب کردن
erect U بناکردن سوار یا نصب کردن
assemblages U انجمن عمل سوار کردن
erecting U بناکردن سوار یا نصب کردن
remounts U برگشتن دوباره سوار کردن
erects U بناکردن سوار یا نصب کردن
remounting U برگشتن دوباره سوار کردن
remounted U برگشتن دوباره سوار کردن
holds U دریافت کردن گرفتن توقف
lie to U درجهت باد توقف کردن
lay over U در نیمه راه توقف کردن
to stop [doing something] U توقف کردن [از انجام کاری]
hold U دریافت کردن گرفتن توقف
touchdowns U تماس هواپیما با زمین سینه مال رفتن هواپیما
touchdown U تماس هواپیما با زمین سینه مال رفتن هواپیما
disassembly order U دستور باز کردن و پیاده کردن قطعات یک وسیله
aircraft scrambling U دستور پرواز هواپیما ازوضعیت اماده باش زمینی صدور فرمان درگیری هواپیما با هدف
dismantlement U پیاده کردن
dismantled U پیاده کردن
dismantles U پیاده کردن
dismounting U پیاده کردن
unset U پیاده کردن
dismount U پیاده کردن
take down U پیاده کردن
disembarked U پیاده کردن
disembark U پیاده کردن
disembarks U پیاده کردن
disembarking U پیاده کردن
dismantle U پیاده کردن
dismantling U پیاده کردن
demodulation U پیاده کردن
set down U پیاده کردن
disassemble U پیاده کردن
dismounts U پیاده کردن
To pick up a passenger. U مسافر سوار کردن ( تاکسی ؟ اتوبوس )
plane director U نفر هدایت کننده هواپیما هادی هواپیما
aircraft arresting barrier U وسیله بازدارنده هواپیما ازحرکت مهار هواپیما
air mileage indicator U کیلومتر شمار هواپیما مسافت سنج هواپیما
aft U قسمت انتهایی هواپیما بطرف عقب هواپیما
To implement a project. U طرحی را پیاده کردن
setting out U پیاده کردن مسیر
staking U پیاده کردن مسیر
pedestrianises U پیاده روی کردن
pedestrianising U پیاده روی کردن
pedestrianizes U پیاده روی کردن
pedestrianize U پیاده روی کردن
dismounting U پیاده کردن یا شدن
dismantled U پیاده کردن موتور
pedestrianizing U پیاده روی کردن
pedestrianized U پیاده روی کردن
dismantles U پیاده کردن موتور
dismantle U پیاده کردن موتور
dosmount command U فرمان پیاده کردن
dismantling U پیاده کردن موتور
pedestrianised U پیاده روی کردن
setting out U پیاده کردن نقشه
dismount U پیاده کردن یا شدن
pads U پیاده سفر کردن
disassembly U پیاده کردن موتور
pad U پیاده سفر کردن
dismounts U پیاده کردن یا شدن
piggyback U پرپشت یاشانه سوار شدن کول کردن
piggybacks U پرپشت یاشانه سوار شدن کول کردن
the setting of a gem U سوار کردن یا کار گذاشتن یانشاندن گوهری
port of embarkation U بندر سوار شدن یا بار کردن کالاها
overstay U بیش از حد معین توقف کردن زیاد ماندن
overstayed U بیش از حد معین توقف کردن زیاد ماندن
overstays U بیش از حد معین توقف کردن زیاد ماندن
overstaying U بیش از حد معین توقف کردن زیاد ماندن
spoiler U صفحه دراز و باریک روی سطح بالایی هواپیما که برای کاستن سرعت یا اوج گرفتن هواپیما بلند میشود
cavalry man U سوار در سوار نظام
walked U گردش کردن پیاده رفتن
dismount U پیاده کردن قطعات و وسایل
salvaged U پیاده کردن کامل قطعات
salvages U پیاده کردن کامل قطعات
dismantled U پیاده کردن قطعات مونتاژ
salvage U پیاده کردن کامل قطعات
salvaging U پیاده کردن کامل قطعات
dismounting U پیاده کردن قطعات و وسایل
walks U گردش کردن پیاده رفتن
dismantle U پیاده کردن قطعات مونتاژ
walk U گردش کردن پیاده رفتن
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1some services are not in full force
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1meaning of taking law
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com